در هر زبان و کشوری اصطلاحات و کلماتی وجود دارند که بهکرات مورداستفادهی مردم آن کشور قرار میگیرند. ازآنجاکه انگلیس نیز تافتهی جدا بافته نیست، آنها نیز بعضی اصلاحات را زیاد تکرار میکنند. کاملاً واضح و مبرهن است که وقتی میگوییم انگلیس منظورمان کشورهای انگلیسیزبان نظیر نیوزلند یا هند یا کشور آمریکا نیست، منظور ما دقیقاً کشور انگلیس است. البته در اینجا فقط ۱۰ اصطلاح پرکاربرد انگلیسی ها آورده شده است درحالیکه مطمئنا اصطلاحات رایج، بیشتر از ۱۰ تاست. این لیست ۱۰ تایی از رایجترین اصطلاحات موردعلاقهی مردم انگلیس را در سه بخش خواهیم آورد. البته شاید شما با بعضی از این اصطلاحات آشنا باشید. یا اگر به انگلستان سفرکردهاید بهاحتمالزیاد آنها را شنیدهاید.
اولین اصطلاح از ۱۰ اصطلاح پرکاربرد انگلیسی ها:
A Bit Much:
اصطلاح A Bit Much برای بیان یکچیز غیرمنطقی یا غیرطبیعی یا آزاردهنده است. مثلاً یک رفتار غیرمنطقی، یک فرآیند آزاردهنده و اعصاب خورد کن، یا یک فرد منزجرکننده.
بهعنوانمثال تصور کنید که برای انجام کاری به ادارهای رفتهاید، از اتاق اول به اتاق دوم، ازآنجا به اتاق سوم و.از اتاق سوم به طبقهی بالا یا پایینتر میروید. در اینجا برای بیان احساس دلخوری خود از بروکراسی اداری میگویید: It’s a bit much.
برای درک بهتر اصطلاح A Bit Much به مکالمهی علی و ولی توجه کنید:
Jacques: I rang the Belgian office yesterday about that order that still hasn’t arrived.
Gil: What did they say?
Jacques: They kept me waiting on the line for twenty minutes while they looked for the paperwork.
Gil: That’s a bit much!
Jacques: Yes, I was furious. Especially as it was their fault that the order didn’t arrive.
یا شاید هم تا حالا با افرادی مواجه شدهاید که در همان روز اول آشنایی چنان به آدم میچسبند و بهاصطلاح خود رفتار دوستانه دارند که انسان از هر نوعدوستی بدش میآید. یا برعکس چنان مغرور و ازخودراضی هستند که انگار الساعه از دماغ فیل افتادهاند.
برای درک بهتر این موضوع نیز مکالمهی دو نفر را بخوانید که در مورد رفتار دوستانهی هِلِن صحبت میکنند:
Jacques: What do you think of Helen? Do you get on well with her?
Gil: Yes, she’s really friendly and outgoing. She came up to me on my first day at work and invited me out for a coffee.
Jacques: Yes, she is friendly, but she can be a bit much.
Gil: Do you think so? I quite like her.
دومین اصطلاح از ۱۰ اصطلاح پرکاربرد انگلیسی ها:
At the End of the Day:
این اصطلاح وقتی به کار میرود که شما میخواهید مطلب اصلی و موردنظرتان را بگویید، یا میخواهید حرفتان را خلاصه و بیریا بگویید. بالاخره، در پایان، سرانجام میتوانند معادلهایی برای این اصطلاح باشند.
به دو مثال زیر توجه کنید:
Sure we missed our best player but at the end of the day, John, we just didn’t play well enough to win the game.
Of course I’ll listen to what she has to say but at the end of the day, it’s my decision.
مکالمهاین دو نفر نیز کمک خوبی برای درک بهتر این اصطلاح است:
Jacques: The Belgian office kept me waiting on the line for twenty minutes. Then they told me that they couldn’t find the paperwork for the missing order.
Gil: How annoying! What are they going to do now?
Jacques: I’m not sure. They said they’ll send me an email as soon as they find out what has happened. At the end of the day, it’s their responsibility to sort this out.
Gil: Right, I hope they can get the paperwork to you soon
سومین اصطلاح از ۱۰ اصطلاح پرکاربرد انگلیسی ها:
Fancy a Drink?
مردم انگلیس از این اصطلاح برای دعوت دوستان خود بهصرف یک نوشیدنی استفاده میکنند. درواقع این اصطلاح شکل کوتاه شدهی Do you fancy a drink? است؛ و به معنای «دوست داری (بریم بیرون) یه نوشیدنی بخوریم؟» یا معنای عامیانهی آن «پایهای بریم بیرون یه نوشیدنی بخوریم؟»
این اصطلاح فقط برای نوشیدنی استفاده نمیشود، مثلاً ممکن است فردی به دوستش بگوید «fancy a coffee» یا «Fancy a cafe» یا «Fancy a movie» یا «fancy a meal».
درواقع این اصطلاح برای وقتی به کار میرود که شما میخواهید دوستتان را برای بیرون رفتن دعوت میکنید. (بهصرف گپ و گفت یا نوشیدنی و خوردنی و …).
ازآنجاکه این اصطلاح بهصورت سؤال مطرح میشود، باید برای آن جوابی نیز داشته باشید. میتوان جوابی نظیر «Sure, that sounds great» بدهید؛ یا بهصورت سادهتر بگویید «Yes please». اگر هم نمیتوانید دعوت دوستتان را قبول کنید در پاسخ به این سؤال بگویید «No thanks, I’m busy» یا میتوانید پاسختان را با «Sorry, I can’because …» شروع کنید و در ادامه دلیلی برای آمدنتان بیاورید.
یادتان باشد در انگلیسی نیز مانند فارسی مؤدبانهتر این است که برای قبول نکردن دعوت دلیلی بیاورید.
مانند دو اصطلاح قبلی، مکالمهای میآوریم تا معنا و مفهوم این اصطلاح را بهتر متوجه شوید.
Jacques: We’ve got half an hour before the movie starts – fancy a coffee?
Gil: Sure, good idea. There’s a place over the road that looks quite nice. Shall we go there?
Jacques: Okay, but the coffee is on me!
در این مکالمه شما یک اصطلاح دیگر نیز یاد گرفتید. منظور اصطلاح «It’s on me» است؛ که به معنای «بهحساب من» یا «پول اون رو من میدم» است این اصطلاح نیز یک اصطلاح رایج در انگلستان است.